علی جون علی جون ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

جوانمرد کوچک

خانه بازی

دیروز من و مریم با مامانم و باباییم رفتیم خانه بازی بد نبود ولی من فقط قسمت توپاشو دوست داشتم . مریم فقط به خاطر من اومد ولی پشیمون شد گفت فکر میکردم جالبتر باشه.     ...
27 فروردين 1392

پارک جنگلی

روز جمعه ٢٣ فروردین پارک جنگلی رفتیم جای شما خالی خوش گذشت آبجی مریمم نیومد چون امتحان داشت موند خونه که درس بخونه چون میخواد همه نمره هاش ٢٠ بشه . ...
27 فروردين 1392

واکسن 18 ماهگی

چون تعطیلات عید بوده امروز ٥ فروردین ٩٢واکسن ١٨ ماهگی دارم برام دعا کنید دردم نگیره چون مامانیم سر کاره با بابایی و مریمی میخوام برم واکسنمو بزنم .چند تا عکسم براتون میذارم اولی موهامو بالا زدم دومی طرز شکلات خوردنمو ببینید. راستی من کلمه های زیادی یاد گرفتم مثل چشم ، هویچ ، باد ، امیر ، عمه و.... ...
15 فروردين 1392

17 ماهگی علی جان بند دره

من کلمه های زیادی یاد گرفتم آبجی مریم هم الله اکبر به من یاد داده تازه من چشم و گوش و مو و ... یاد دارم به مامانم نشون بدم ولی هنوز ابروهامو یاد نگرفتم میگم نیست یعنی ندارم با مریم دعوا میکنیم ولی اون منو خیلی دوست داره منم اونو دوست دارم پیشی رو دوست دارم ولی از هاپ هاپ میترسم .تصویر زیر بندر دره است شبش خیلی بارون آمد روز بعد با مامان و بابام آمدیم بندو ببینیم . ...
15 فروردين 1392

تولد مریم جان خواهر عزیزو مهربونم

امروز تولد مریم جونه مامانم میگه مریم ساعت ١٠:٣٠ دقیقه روز ١٥ فروردین ٨١ متولد شده یعنی ١١ سالش تموم میشه و١٢ ساله میشه . مریم جون تولدت مبارک از یک نگاه تو رنگم پریده است، قربان آن شوم که تو را آفریده است از همان روزی که پای تو به این دنیا رسید غصه هایم یک به یک از قلب و جانم پر کشید روز میلاد تو دنیا یک صدا خندیده بود اسمان در مقدمت باران گل باریده بود تولدت مبارک ...
15 فروردين 1392

سیزده نوروز 92

سلام دوستای گلم من روز طبیعت با بابا جونم و دوستای گلم به کوهنوردی رفتیم اولش خیلی خوب بود ولی بعدش یک غصه خوردیم دختر خالم از کوه به صورت افتاد دندونای جلوش یک کمی شکست روی لب و پایین لبش پاره شد بردنش بیمارستان بخیه زدند برای همین فرصتی نشد من با دوستام عکس دسته جمعی بگیرم . راستی من همیار پلیس هم هستم . ...
15 فروردين 1392